" نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد"...

دیشب با خدا دعوایم شد. با هم قهر کردیم ...

فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد.

رفتم گوشه ای نشستم.

چند قطره اشک ریختم و خوابم برد.

صبح که بیدار شدم. مادرم گفت:

" نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد"...


دست من یه ترکش بزرگ خورده، قطع شده."

گفتند:" حسین خرازی را آورده اند بیمارستان."
رفتم عیادت. از تخت آمد پایین، بغلم کرد.
گفت:" دستت چی شده؟ " دستم شکسته بود. گچ گرفته بودمش.
گفتم: " هیچی حاج آقا ! یه ترکش کوچیک خرده، شکسته."
خندید...

گفت: " چه خوب! دست من یه ترکش بزرگ خورده، قطع شده."

ارباب!!!!


دسـتـش خـیـلـﮯ سـنـگـیـن بـود


ایـن را وقـتـﮯ "زد بـﮧ سـرم" فـهـمـیـدم

.
.
.

هـواے مِـهـر تـو را مـﮯ گـویـم اربـاب ح س ی ن



وآغوشت...

و آغوشت
اندک جایی برای زیستن
و اندک جایی یرای مردن
و گریز از شهر- که با هزار انگشت،
به وقاحت پاکی آسمان را متهم می کند .

احـمـد شـامـلـو


یاد خاطرات...

آهای مسئول....

.......

" سر به سرم "  نگـذار


قـولـش را به بیابان داده ام....


بزودی وضع همین میشه!!!!!خدابخیر کنه....

به عشق وطن ....

هنگام پخش سرود ملی ببین چه میکنه!!!!

قابل توجه بعضی ها....


یا الهیـــــــ.. طهرنى من الذنوبی قبل أن تموت...

برخــی از محبیـن ما هستنـــد ..

تا شفاعـت ما بخواهـــد شامل حالشان شود..

سیصـــــــــد هزار ســــال از عــذابشان گـــذشته استـــــــــ..

علی (ع)
.
.
.
.
یا الهیـــــــ.. طهرنى من الذنوبی قبل أن تموت...


پـَــت و مــَت,

پـَــت و مــَت, احمق نبودن. فقط یاد گرفته بودن برای رسیدن


به هدفشون باید تلاش کنند و مهم نبود چقدر اشتباه کنن ؛


مهم این بود که در آخر به خواستــشون میرسیدن..


ضربه اخر...

ضربه آخر را خدایــــــم زد!!!


آن زمان که {تــــــو} برای رفتنت استخــــــاره کردی


و خوب آمــــــد...


مجلس که این باشه......

جهالت....

حالا نوبت ماست....

فصل دونفره ها تموم شد ....

حالا نوبت ماست که دستامونو بذاریم تو جیبمون و رو جدول خیابونا راه!!!




آی ادم کجایی!!!!!

آدم برفی ازخجالت آب شد! وقتی که دیدکودک گرسنه ای به هویج دماغش زل زده


_متوجه میشی؟

_یه لیوان از تو اون کابینته بردار.
+خب.
_پرتش کن زمین.
+خب.
_شکست؟
+آره.
_حالا ازش عذر خواهی کن.
+ببخشید لیوان منظوری نداشتم.
_دوباره درست شد؟
+نه...
_متوجه میشی؟


"عشـــق یعنـــی خنــده های مـــ♥ـــادر ..."

ღϠ₡ღღϠ₡ღ
وقتــ وبی وقت صدای گریه ام بیدارتــ کرد

سراسیمه خودتــ را کنار گهواره ام رساندی

حالا همین طفل صغیر برای خودش مَردی شده

اما :

برای تــــو همان کودک ریز نقش استــــ ..



"عشـــق یعنـــی خنــده های مـــ♥ـــادر ..."



™reputation: Majnon"
Photos by National Geographic:Ted walz


کنارِ خیابانی شلوغ منتظرت شوم،


" عمری دوست داشتم که یک شبه پیری را سپری کنم،

بــعد بیایـم و با عَصـایی در دســت،

کنارِ خیابانی شلوغ منتظرت شوم،

تا تو بیایی و مرا نشناسی،

ولی دستم را بگیری

و از ازدحام خیابان عبـورم دهی...!

همیشه یادیار داشتم "
ولی ...




™reputation: Majnon"
photograph: J. Bart Rayniak


بخاطر چیزی که هستم متاسفم...

پل اجکامپ: قبل از اجرای حکم چیزی برای گفتن نداری؟


جان کافی: بخاطر چیزی که هستم متاسفم...


ببین کجایی؟!!!!

کی قراره راحت بشیم!!!

یادش بخیر بچه های دهه شصت...

باشرح...

در دربار ما کسی زبان حیوانات نمیداند

در زمان شاه تهماسب صفوی 
آنتونی جنکینسون یهودی از طرف انگلیس برای دیدار با شاه صفوی به ایران امد
وی حامل نامه ای به زبان عبری برای شاه بود
وقتی شاه صفوی نامه را دید گفت:
در دربار ما کسی زبان حیوانات نمیداند
یا فارسی بنویس یا عربی
وقتی نماینده انگلیس در حال بیرون امدن از دربار بود
بدستور شاه مامورین پشت سر او زمین را با اب می شستند
کنایه از اینکه او نجس است و زمین کاخ را نجس میکند

جهان سربه‌سر حکمت و عبرت است 
چرا بهره ما همه غفلت است؟
موردتوجه دولت تدبیرو امید وآقای پدرخوانده...





بدون شرح...

مقدس نماها...

گزینه روی میز ایران....

˙·٠•♥ آیت الله جوادی آملی: لبیک یا حسین ما روی میز است... ˙·٠•♥


قابل توجه خیلی از.....

خودوری فرمانده کل ارتش ایران

حضرت اقا میدانند چه کسی شایسته چه پستی است!

کار جهادی آری،تجمل گرایی هرگز


جاماندم....


از کربلای حسین جاماندم

اما

مشهدالرضا من را به آغوش خود دعوت کرد...

انشاالله نائب الزیاره باشم....

ساده وچه